ابن تیمیه منشأ عقاید وهابیت
ابن تيميه؛ سرچشمه خباثتهاي وهابيت و دشمن اميرالمؤمنين(ع)
جريان وهابيت جرياني دست ساخته انگلستان در دل کشورهاي اسلاميست که اين روزها آتش تمام فتنه ها و خون ريزيهاي جهان اسلام از جهنم فکري و اعتقادي پيروانش درمي آيد. انحراف دست ساز مستر همفر انگليسي با سوء استفاده و آلت دست قرار دادن محمدبن عبدالوهاب رقم خورد و آراء و عقايد خشک و خشن ابن تيميه حراني را به عنوان پشتوانه فکري اين انحراف خطرناک برگزيد.
آراي او درباره زيارت قبور و تبرك و توسل و شفاعت، مبناي نگرش وهابيان در اداره امور حرمين قرار گرفته است.گرچه پيش از وي نيز شخصيتهايي چون عز بن عبدالسلام و محمد بربهاري (م.329ق.) و برخي حنبليان تندرو چنين ديدگاههايي داشتهاند.
اينکه چطور در ميان مجموعه فقها و دانشمندان جهان اسلام انگلستان فردي را با گذشت قرنها از مرگش باشناختي دقيق براي اهداف سوءش برمي گزيند موضوع بسيار مهم و در عين حال مغفولي براي ماست و مصداق اين جمله اميرالمؤمنين عليه السلام هستيم که َ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه (نهج البلاغة، ص: 452) هر آن كس كه به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابيد. در نوشتار حاضر نگاهي بسيار گذرا و اجمالي به زندگينامه ابن تيميه خواهيم انداخت.
ابن تيميه در يک نگاه
ابن تيميه به سبب كثرت و تنوع فعاليتها و شيوه رفتار خاصش در امور سياسي و برخورد سختگيرانه با پيروان مذاهب اسلامي، شخصيتي چالش برانگيز به شمار رفته و دو مواجهه كاملاً متفاوت پديد آورده است؛ از طرفداري سرسختانه كساني مانند ابن كثير دمشقي، ابن قيم جوزيه و وهابيان در دوره معاصر تا مخالفان سرسخت از علماي بارز مذاهب اسلامي.
سرآغازهجوم به فرق مختلف اسلامي
يکي از روزهاي سال698 هـ.ق بين نماز ظهر و عصر سوالاتي از او مي شود و او در پاسخ سؤالات کتاب «العقيدة الحمويه الکبري» را مي نويسد و ضمن آن، با جملهاي به عقايد اشعريون حمله کرد و در نتيجه جنجال بزرگي بپا مي کند. ابنتيميه به دادگاه احضار مي کنند و او در دادگاه حاضر نمي شود.
اولين تکفير مسلمانان با حمله به ابن عربي
ابن تيميه در سن42 سالگي فصوصالحکم محييالدين ابن عربي را مطالعه کرد و بعد از آن به لعن و سب محييالدين و پيروان پرداخت و کتابي به نام «النصوص علي الفصوص» در رد آن نوشت.
سپس در نامه اي به شيخ کريمالدين ، شيخ خانقاه سعيدالسعداء در قاهره از پيروان ابن عربي به عقايد محييالدين ، صدرالدين قونوي و عفيف تلمساني و ابن سبعين سخت تاخته و آنان را کافر خواند.(مجموعةالرسائل و المسائل 1/169-190 متن نامه در کتاب موجود است.)
اولين تخريب آثار اسلامي
ابن تيميه سال 704هـ.ق به مسجد نارنج ( يا مسجد تاريخ) در جوار مصلاي شهر دمشق رفت و سنگي را که ميگفتند : اثر پاي حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بر آن هست و مردم به آن تبرک ميجستند شکست و گفت تبرک و بوسيدن آن جايز نيست . ( مقريزي،2 (1)/908 ، البدايه و النهايه ج14/34، دائرةالمعارف ج3/ص173)
مشارکت و تشويق به شيعه کشي
ابن تيميه به سال 704ق. در قتل عام شيعيان كسروان، در امتداد اقدامهاي سركوبگرانه ايوبيان و مماليك براي قتل عام شيعيان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدينه و لبنان، نقشي مهم داشت.
به گزارش ابن فضل الله عمري (م.749ق.) گاه خود نيز در جنگ شركت ميجست و گاه جنگجويان را بدين كار تشويق ميكرد و گاهي براي تدارك نيرو به نزد مهنّا بن عيسي (م.735ق.) از امراي قبايل ايلاتي شام ميرفت و با تعابير خشمآلود آنان را به لشكركشي واميداشت. به گفته ابن كثير (م.748ق.) او براي توجيه كشتارهايش شيعيان را كافر و گمراه ناميد.
دامنه اين كشتار تا قتل عام علويان شمال لبنان، قنيطره، عاقوره، بترون و عكا نيز امتداد يافت. در پي اين تاراج، كساني كه جان به در بردند، به مناطق ديگر كوچ كردند.
زنداني شدنهاي مکرر
در رجب اين سال درباره العقيدة الواسطيه (يکي ديگر از کتب ابن تيميه) بحث و مناقشه پيش آمد و کار چنان بالا گرفت که نايب السلطنه فرمان داد کسي درباره عقايد سخن نگويد.
بعداز آن ابن تيميه را براي محاکمه به مصر احضار کردند و در قلعه جبل قاهره مجلس محاکمه برپا شد، قاضي او را به دليل پاسخ ندادن به زندان محکوم کرد و او را در حارة الديلم زنداني کردند. ابن رجب در ذيل طبقات الحنابله آورده است که ?? تن از اهل هوي و هوس در مصر بر ضد ابن تيميه فتوا دادند که در رأس آنان قاضي القضات مالکي، تقيالدين محمد بن ابي بکر بن عيسي بن بدران اخنائي بود. هر ? قاضي مذاهب چهارگانه مصر نيز به حبس او فتوا دادند. وي در سالهاي بعد حتي با وساطت نايب السلطنه حاضر به خروج از از زندان نشد.(البدايه و النهايه ج14/43)
هرچند در ربيعالاول سال 706اميرحسام الدين مهنا بن ملک عيسي به زندان رفت و او را سوگند داد تا با او از زندان بيرون بيايد و او از زندان خارج شد اما در شوال همين سال بزرگان صوفيه به سبب حملات ابن تيميه به ابن عربي از او شکايت کردند و او را در زندان قضات زنداني کردند.
نويسنده پرکار سلفي سازي
ابن تيميّه نويسندهاي پر كار بود. هيچ كس نتوانسته است تعداد قطعي كتابهاي او را به دست آورد. او كتابها، فتاوي، مكاتبات و يادداشتهاي بيشماري باقي گذاشت؛ و اغلب آنها را زماني تصنيف كرد كه زنداني بود. ذَهَبي شماره تأليفات ابن تيميّه را به طور تقريبي پانصد مورد ميداند.
لجبازي با سلطان و زنداني شدن مجدد
ابن تيميه پس از طي شدن مدت محکوميت خود، سال709 هـ . ق به اسکندريه رفت و بعد از 8 ماه اقامت دوباره به قاهره برگشت. و چهارسال بعدوقتي خبر رسيد که اولجايتو ايلخان مغول قصد حمله به بلاد شام را دارد ، با سطان رهسپار دمشق شد و پس از هفت سال دوري وارد دمشق شد.
بعد از مدتي وقتي از او خواستند در مساله حلف به طلاق فتوي ندهد و سطان ملک ناصر نيز در نامهاي به او حکم کرد که فتوي ندهد اما ابن تيميه فتوي داد و از همين رو سال 720 هـ . ق به خاطر لجبازي با سلطان، توبيخ و او را در قلعه دمشق زنداني کردند. در عاشوراي 721 هـ . ق با فرمان سلطان آزاد شد.
بازهم زندان اين بار به جرم شاگرد
ابن تيميه سال 726 هـ . ق بار ديگر در قلعه دمشق زنداني شد و ماجرا از اين قرار بود که ابن قيم جوزيه شاگردش در شهر قدس شفاعت و توسل به انبياء را به فتواي ابن تيميه جايز نشمرد و بلوايي به پاکرده بود. ابن قيم جوزي تنها کسي است که به ترويج افکار و اوهام استادش ابن تيميه پرداخت. دوسال بعد کتاب و کاغذ و قلم را در زندان به اين سبب از او گرفتند که ابن الاخنايي قاضي القضات مالکي قاهره کتابي در مساله زيارت نوشته بود و ابن تيميه در زندان ردي بر آن نوشت و او را جاهل خواند.
مرگ در زندان
ابن تيميه در شب دوشنبه 20 ذيقعده همان سال در زندان قلعه دمشق مرد و ابن کثير از شاگردانش بر جنازهاش حاضر شد.
ابن تيميه و دشمني هاي مکرر با اهل بيت عليهم السلام
يكي از خصلتهاي بارز ابن تيميه ، مخالفت و دشمني جدي با اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و به ويژه با امير المؤمنين عليه السلام است . وي در موارد بسياري به امير المؤمنين ، حضرت زهرا و ساير اهل بيت عليهم السلام توهين كرده که برخي از آنها را با هم مرور مي کنيم:
پايين آوردن مقام پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله
ابن تيميه در عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى تلاش مي کرد و مدعي بود آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند، او در اين راستا، مسائلى را در تعارض با ديدگاه علماي جهان اسلام مي گويد:
1 - سفر براى زيارت پيامبر حرام است.
2 - كيفيت زيارت پيامبر، از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمىكند.
3 - هر نوع پناه و سايبان بر قبور حرام مىباشد.
4 - پس از درگذشت پيامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرك است.
5 - سوگند به پيامبر و قرآن، و يا سوگند دادن خدا، به آنها شرك مىباشد.
6 - برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر، بدعتبه شمار مىرود.
افراط در دشمني با اميرالمؤمنين عليه السلام و تعظيم ابن ملجم!!
ابن حجر سني سپس درباره ديدگاه علماي جهان اسلام دراثبات کفر ابن تيميه ادامه مي دهد:
و بعضى به سبب مخالفت او با توسل و استغاثه به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) كه خود تنقيص مقام نبوت ، و مخالفت با عظمت حضرت ، به حساب مى آيد ، وى را زنديق و بي دين مى دانند .
و بعضى بخاطر سخنان زشتى كه در باره امير مؤمنان (عليه السلام) بيان داشته وى را منافق دانسته اند .
چون وى گفته است : على بن أبي طالب بارها براى به د ست آوردن خلافت تلاش كرد ؛ ولى كسى او را يارى نكرد ، جنگ هاى او براى ديانت خواهى نبود ؛ بلكه براى رياست طلبى بود ، اسلام ابوبكر ، از اسلام على كه در دوران طفوليت صورت گرفته با ارزشتر است و همچنين خواستگارى على از دختر أبو جهل نقص بزرگى براى وى بود .
تمامى اين سخنان « ابن تيميّه » نشانه نفاق او است ؛ چون پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرموده است : جز منافق كسى تو را دشمن نمى دارد .
و در تمجيد قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام مي نويسد:
على بن ابى طالب را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى كه از عابدترين انسان ها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند(ج5،ص47)
هتاکيهاي ابن تيميه در منهاج السنه به اميرالمؤمنين عليه السلام از حد و شماره بيرون است:
و علي جنگيد تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند ؛ پس چگونه اين را جنگ براي دين قرار مي دهيد ؟ و ابوبکر با کساني جنگيد که از اسلام مرتد شده بودند و نيز با کسانيکه آن چه را خدا واجب کرده بود ترک کرده بودند ؛ تا فقط خدا و رسولش اطاعت شوند ؛ و اين جنگ (جنگهاي امام علي ) براي دين نيست (منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 330 )
توهين به حضرت زهرا سلام الله عليها
وي درباره حضرت زهرا سلام الله عليها که آيه تطهير درباره اش نازل شده بود و خداوند ايشان را از هر ناپاکي مبرا و مطهر خوانده بود در نهايت گستاخي مي نويسد:
در او ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت (منهاج السنة ، ج 4 ، ص 245)
شيعه ستيزي ابن تيميه منشأ شيعه ستيزي وهابيان
وينسبت به شيعه تعصب خاصي از خود نشان داده و عناد آشتي ناپذيري را نسبت بهمذهب تشيع و اعتقادات شيعه ابراز كرده است.
وي شيعه را خشبيه مي خواند و دليل اين نام گذاري رااينگونه عنوان ميکرد:
«شيعيان را به اين دليل خشبيه مينامند كه آنان معتقدند ما با شمشير جهادنميكنيم، جز اينكه در ركاب امام معصوم باشيم.»
ابن تيمه، شيعه را غالي و نيز دروغگويان معروف ميخواند.
او شيعه را به نقل روايت از ابي مخنف لوط و سيروي از او متهم ميكرد. او شيعه راكه معتقد به امامت ائمه اهل بيت ميباشند، از پيروان يهود ناميده ميگفت: اعتقاد بهامامت اهل بيت از انديشههاي يهود است.
ابن تيميه، به علماي صاحب فضيلت و دانشمند شيعه اهانتهاي فراواني كرده وآنان را ترويج كنندگان آيين يهود شمرده است. او اعتقاد به عصمت اهل بيت را كفرميشمرد.
ديدگاه علماي اهل سنت درباره ابن تيميه
اهل سنت که در طول قرون متمادي برادرانه با شيعيان در مناطق مختلف دنيا زيسته اند از ابن تيميه و پيروانش به مانند شيعيان دل خوني دارند و اساسا آنان را مسلمان نمي دانند چه رسد به آنکه بخواهند دامن اهل سنت را به نسبت دادن او به اهل سنت لوث کنند:
محمد بن محمد بخاري .وي به عنوان يک عالم حنفي مذهب ، (متوفاي 841) فرياد مي زند که هر کس به ابن تيميه شيخ الاسلام بگويد ، کافر است .(البدر الطالع: 2/260)
ابن حجر عسقلاني درکتاب درر کامنه مي نويسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تيميه اعلام کردند :
هر كس معتقد به عقايد «ابن تيميّه» باشد، خون و مالش حلال است.(الدرر الكامنة: 1/147، البدر الطالع: 1/67، مرآة الجنان لليافعي، ج 2، ص 242)
ابن حجر مکي
وي در کتابي که حتي بر عليه شيعه نوشته است ، وقتي به ابن تيميه مي رسد مي گويد :
ابن تيميّة کسي است که خدا اورا خوار و گمراه و كور و كر كرده است، و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وى از شافعيها، و مالكيها، و حنفيها، بر فساد افكار واقوال او تصريح دارند.( الفتاوى الحديثة،ص 86)
ابن تيميه و جهان امروز
همان گونه که گفته شد جريان وهابيت و حاکميت مملو از خشونت و تنفر عربستان، ريشه تمام آراء و ظلمهاي خود را به ابن تيميه و شاگردش ابن جوزي باز مي گردانند که انشالله خداوند شر اين انحراف بزرگ را از جهان اسلام کم کند و شيعه و اهل سنت را از دست آنان رها سازد.
به نقل از سايت مشرق